جوجو طلاجوجو طلا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

جوجو طلا

شیر خشک

بالاخره بعد از 43 روز که به سختی و زحمت فراوان به پسرم شیر دادم، سینه ام عفونت کرد و به خاطر مصرف آنتی بیوتیک های قوی مجبور به قطع شیر شدم و الان پسرم با شیرخشک تغذیه میشه . نمی دونم حتما خیری در این کار بوده .............. خدایا راضیم به رضای تو دوستان خوبم برای من و پسرم دعا کنید
20 آذر 1390

روزهای بچه داری

روزهای بزرگ شدن راستین طی میشه و الان 23 روزه است و من به بودنش خیلی عادت می کنم. بچه داری هم زیباست و هم سخت. ولی آنچه بیش از همه چیز عذابم میده دردناکی نوک سینه هام است که از روز اول تا حالا زخم است و من همش درد میکشم .به عشق پسرم همه چیزو تحمل می کنم و از خدا کمک می خوام. همه راهها و توصیه ها رو عمل کردم ولی سینه هام خوب نشده که نشده. بعضی وقتا واقعا کم میارم و با همه وجود موقع شیر دادن اشک می ریزم. نمی دونم بالاخره موفق میشم به پسرم شیر خودم رو بدم یعنی روزی میرسه که من خوب بشم؟ ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کمکم کن.
23 آبان 1390

متولد ماه مهر

پسر گلم راستین روز شنبه 30 مهر ساعت 10:30 صبح قدم به دنیای ما گذاشت.از همان لحظه اول عاشقش شدم و خیلی خیلی دوسش دارم. خاطرات زایمان و بقیه موارد رو به زودی خوام نوشت.
4 آبان 1390

چیدن اتاق پسرم

روز پنج شنبه 14 مهر وسایل چوب پسرم از کپل پا رسید و تا ظهر هم چیده و وصل شد.بقیه وسایل رو هم که از خونه مامان آورده بودیم با کمک مامان و زینب جون چیدیم و حسابی خوشگل شد. فقط خوشخواب هنوز نرسیده که قرار است اواسط هفته بفرستند. بابای من هم یک فرش خوشگل برای اتاق نی نی نازم خریده که واقعا دستش درد نکنه. همسر عزیزم هم شب از سفر برگشت و اتاق نی نی رو دید و حسابی ذوق کرد. یک دست هم لباس تاجیکی بامزه برای پسرمون آورده. هر وقت رختخواب و پشه بند رو هم گذاشتیم و دیگه تکمیل شد عکساش رو می ذارم قول میدم. من که واقعا اتاقش رو دوست دارم خیلی خوشگله.............. واقعا دست مامان و بابام که این همه زحمت کشیدن درد نکنه.عاشقشونم و دست هر دو شون رو م...
16 مهر 1390

اسباب کشی

این روزها مشغول اسباب کشی به خونه جدید هستیم و حسابی از پا در اومدیم البته خونه اجاره ای، فعلا که نخریدیم ان شاء الله سال بعد خونه می خریم و اسباب کشی می کنیم بارداری بهمراه اسباب کشی اونم در هفته های آخر خیلی خیلی سخته با وچود اینکه بیشتر کارها رو مامانم و همسرم کردند ولی خودم هم حسابی خسته شدم اینجا از جای قبلیم خیلی کوچکتره ولی خوشحالم از اینکه نزدیم مامانم هستم و این محله و محیط رو بیشتر از جای قبلی دوست دارم. گل پسرم امیدوارم تو هم خسته نشی و کمک کنی تا کارها زودتر پیش بره و با همدیگه حسابی استراحت کنیم خدایا به امید تو.............
31 شهريور 1390

خرید برای گل پسر

دیروز من و مامانم و پسرم رفتیم نمایشگاه مادر، کودک و نوزاد و کلی خریدهای خوشگل موشگل برای نی نی ناز خریدیم. از ساعت 12 رفتیم و ساعت 7:30 رسیدیم خونه من که حسابی از پا افتاده بودم .با اینکه جای بزرگی نبود ولی چون ما چیزی نخریده بودیم کلی خرید داشتیم. مارکهای معروف هم در نمایشگاه بودند و خوب ما هم خریدیم دیگه از جمله خریدامون: ست سرویس بهداشتی کودک(شیشه شیر و ست حموم و.... ) مارک NUK , NUBY مبل نی نی، عروسک خرسی، تولو، ماشین، کتاب موزیکال، واکر ، سطل آشغال بدون بو و..... پتو، ست رخت خواب، زیرانداز،چراغ جادویی برای تخت نوزاد، آویز تخت و کریر و کالسکه،... 5 تا پیش بند، جوراب، پاپوش، کفش، لباس مهمانی ، سرهمی، کاپشن و کلی لباس دیگه همه...
16 شهريور 1390

مبلمان و سرویس خواب نوزاد

من تقریبا مبلمان نوزاد جاهای مهم و معروف رو دیدم مثل نی نی سالن چیلک کپل پا بالسا ارژن آپادانا و چند جای دیگه ولی فکر کنم از کپل پا سفارش نهایی رو بدم .بقیه خریدها رو هم به امید خدا این هفته با مامانم از نمایشگاه کودک می کنیم
11 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجو طلا می باشد