جوجو طلاجوجو طلا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

جوجو طلا

بعدی ها

بعد از اینکه بابا جان بنده این خبر رو شنیدن و کلی ذوقیدن همش در تب و تاب بودن که این خبر رو سریعتر به همه بگن خلاصه بعد از 3 ماه و نیم بنده بود که دیگه خبر به همه جا رسید و غیر از خواجه حافظ شیراز بقیه خبردار شدند..هههههه در این بین داداش های عزیز و زن داداش یکی یک دونه که عشق بچه است هم خیلی خوشحال بودند و کلی تبریک و احساسات بانمک برام فرستادن و به جمع هواداران بنده به همراه نی نی گولو(این اسم رو بیشتر از همه عمه نی نی صداش می کنه) افزوده شد دیگه خیال بابا هم راحت بود ...
10 خرداد 1390

اولین ها

حدود یک هفته بعد از مطمئن شدن من و همسری در مورد بارداری، اولین خبر بارداری رو به مامانی خودم در شب چهارشنبه سوری دادم که کلی ذوق کرد و شبش به بابای گلم هم گفت ولی بقیه نمی دونستن. شب عید هم که من و همسری در خانه مادر و پدر همسری بودیم خبر رو همسر جان در حین شیرینی پزی اعلام کرد و مامان عزیزش، خواهرش یا همون عمه جان نی نی و پدر شوهر مهربون ما دوتا رو بوسیدن و تبریک گفتن و آرزوهای خوب کردن. از این به بعد بود که دیگه همه این افراد یه جورایی حسابی هوامو داشتن و مراقبم بودن کلان باحال بود بهر حال همه این افراد از نزدیکترین ها بودن که خیلی هم خوشحال شدن....... ...
10 خرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجو طلا می باشد