جوجو طلاجوجو طلا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

جوجو طلا

راستین و خونه تکونی

امسال خونه تکونی عید چه صفایی داشت با آقا راستین. چه کارها که نکرد برام.خداییش خیلی پسرم اهل کار و کمک است دیگه غمی ندارم که !!!!!!!! کشوهای آشچزخونه رو یه حالی بهشون داد: تازه روشون هم وایستاد و خواست که توپش هم بی نصیب نباشه: اینوسطا یه چیزی هم گیر آورد برای موهاش که جلوی چشمات رو نگیره و نریزه تو صورتش: یه کمی هم به این ترتیب خستگی گرفت: برای چند ثانیه و دوباره شروع کرد ویترین مامان رو تمیز کرد و یه کلاه حموم آورد و گذاشت سر مبارک: حالا پا تو دمپایی مامان و الو بازی: منو بگو که چقدر کار کردم فقط دوربین به دست دنبال پسرکم تا از کاراش عکس بگیرم. بعدشم برای قدرانی از زحماتش پارک رفتیم و یکم تاب بازی کرد:...
23 اسفند 1391

پایان 8 ماهگی

راستین عزیز 30 خرداد ماه، 8 ماه رو به سلامتی به پایان رسوند و وارد 9 ماهگی شد. اینم کیک میوه ای مامان پز به مناسبت ورود به ٩ ماهگی : در این ماه شما صاحب ٢ دندون دیگه هم شدی.ددر و ماما و بابا رو می گی. دست دسی می کنی و نانای. ذائقه غذاییت هم مدام در حال تغییر است یه روز یه غذایی رو خیلی دوست داری یه وقت اصلا لب بهش نمی زنی. خیلی هم گرمایی هستی و دائم لختی می پوشی. ...
19 تير 1391

من می ترسم

می ترسم آره می ترسم این روزها، ثانیه ها و لحظه ها بگذرند و تموم بشوند و من آنها را درک نکنم .می ترسم از زمان حال لذت نبرم .می ترسم زمان بگذرد و تو بزرگ بشی، مرد بشی، آقا بشی و من خردسالی و کودکی تو را از دست بدهم . آخه من خیلی این روزها را دوست دارم با تمام خستگی هاش، با تمام زحماتش، شب بیداری ها، کم خوابی ها و بی خوابی ها، استرس ها و نگرانی ها...... این روزگار با تو بودن و در کنار تو بودن و با تو بزرگ شدن رو دوست دارم. دوست دارم تمام لحظه ها در کنارت باشم .به تو شیر دادن، برای تو غذا درست کردن، با تو بازی کردن ، به تو عشق و محبت دادن همه و همه اینا رو دوست دارم و می ترسم از زمانی که اینها تموم بشه..................... می ترسم دیگه...
1 خرداد 1391

سرماخوردگی

پسر عزیزم از دیروز سرفه و آبریزش بینی داشت که سریع بردمش دکتر.دکتر گفت سرماخوردگی داره ولی خدا رو شکر عفونت نداره .توصیه های دکتر: دیفن هیدرامین هر 12 ساعت 1.5 سی سی استامینوفن در صورت تب روشن کردن بخور سرد در کنار تخت پسرم دادن روزی دو قاشق چایخوری به دانه البته آنتی بیوتیک هم داد . گفت اگه سرفه هاش خیلی شدید شد بهش بدم که امیدورام نیاز نشه از شب تا صبح مرتب تبت رو می گیرم تا تب نکنی امیدوارم زود زود خوب شی گلم به امید خدا
26 بهمن 1390

4 ماهگی

عسل من وارد 4 ماهگی شد تو این ماه صداش بلندتر شده و جیغ می زنه .منو بهتر از قبل میشناسه و شیر رو با شیطنت زیادی میخوره.خدا رو شکر چکاپ 3 ماهگی راستین خیلی خوب بود و هیچ مشکلی نداشت قد: 67 وزن: 6600  تنها مشکل پسرم اینه که شیر مادر نخورد که این هم خواست خدا بود دیگه. آه خداجون شکرت ... به خاطر این نعمت با ارزشت شکر به خاطر پسر سالمم شکر به خاطر همه نعمات عظیمت شکر نمی خوام ناشکری کرده باشم هیچ وقت .راضیم خداجونم.............. دکتر بهم گفت از 3 ماهگی آب دهان بچه ها سرازیر است و نشانه دندان درآوردن نیست ممکن است زود دندان در بیاورد و ممکن است دیر. گفت  دستاش رو با ولع میخوره نشانه گرسنگی ن...
10 بهمن 1390

70 روزه گی

70 روز از تولد پسرم می گذره و من کم کم به روزهای بچه داری عادت می کنم و از عهده کارهام برمیام و روز به روز به پسرم علاقمندتر و وابسته تر میشم. هفته پیش واکسن دوماهگی رو هم زدیم که بچم واقعا اذیت شد و بی تابی کرد. دیگه پسر من شیرخشک میخوره و خدارو شکر راضیم. الان داشتم نی نی سایت رو می خوندم و دیدم که خیلی از نی نی ها دچار یبوست شدند با اینکه شیرمادرشون رو میخورن و فهمیدم که یبوست ربطی به شیرخشک یا شیرمادر نداره با اینکه قبلا خیلی شنیده بودم که شیرخشک یبوست میاره و هزار تا مشکل دیگه............. ولی شکر خدا پسر من روزی یکبار یا 2 بار شکمش کار میکنه و مشکلی نداره.بهرحال امیدوارم همه نی نی ها سالم باشن و هیچ مشکلی نداشته باشن. روزگار خی...
10 دی 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجو طلا می باشد