جوجو طلاجوجو طلا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

جوجو طلا

سفر به ورسک

من و راستین و بابایی سفر دوروزه ای به روستای ورسک داشتیم که خیلی خوش گذشت بخصوص به راستین . حسابی تو فضای باز، شیطونی و توپ بازی کرد و به سختی داخل ویلا میومد. پل زیبای ورسک بلال خورون در ویلا بعد از یکروز بازی و فعالیت، یک غذای محلی خیلی می چسبه وقتی که راستین کفش بازی می کنه! روی صندلی ماشین و محل لالا در راه برگشت، میان گل های قاصدک زیبا پسر قشنگم قاصدکها رو فوت کن ........امیدوارم برات پیام آور شادی و خوشحالی باشن خدا را شاکرم که روزهای قشنگ بهاری رو کنار دو عزیزم خوش می گذرونم. دوستتون دارم یه عالممممم ...
10 خرداد 1393

مسافرت به همدان و زریوار

هفته دوم نوروز 93 بهمراه باباجون، مامان جون راهی همدان شدیم و از اونجا هم به زریوار رفتیم . با وجود سرما خوش گذشت: کنار دریاچه زریوار قایق سواری در دریاچه آقا راستین در مسیر( با جاروی آقای سوپر حالی میکنه!!!) بقیه تصاویر در ادامه مطلب هفت سین هتل جهانگردی سنندج شهربازی همدان پشتی بازی با حسین کوچولو بازی با امیرعلی ...
3 خرداد 1393

سال 1393

روزهای پایانی سال 92 سپری می شد و ما هم مشغول تمیز کردن خانه و خرید و ... بودیم . 3 روز مونده به پایان سال، بابایی به سفر کاری رفت و لحظه تحویل سال کنار ما نبود. ما هفت سین رو چیدیدم و موقع سال تحویل رفتیم خونه مامان پری. هفت سین من .... ...
31 ارديبهشت 1393

کارگاه مادر و کودک

اسفند ماه راستین رو کارگاه مادر و کودک اردیبهشت (کارگاه خلاقیت) ثبت نام کردم و 2 ترم رو اونجا گذروند و خیلی هم راضی بودم .اینم چند تا عکس: کاردستی آقا راستین   ...
31 ارديبهشت 1393

تولد همسری

تولد همسر جان با دو هفته تاخیر روز میلاد پامبر(ص) برگزار شد. منم سرماخورده بودم وحال ندار بودم حسابی     ...
5 بهمن 1392

آذر خوب

 تو این ماه آذر 2 تا رویداد مهم در زندگی راستینم رخ داد که نشون میده پسرم داره بزرگ میشه. رویدا اول (شوع از 17 آذر 92): از 17 آذر پروژه گرفتن پوشک رو شروع کردیم و شکر خدا جواب داد و راستین با پوشک خداحافظی کرد .تو این مدت یه بار روی فرش گل کاری کرد که بابایی راستین سریع آب کشید بعدش هم چندتا خطای کوچولو رخ داد و دیگه تموم شدددددددددددددد واقعا خوشحالم چون خیلی کار سختی به نظرم میومد ولی انجام شد و پسرم و خودم راحت شدیم بای بای پوشک مولفیکس که 2 سال با هم بودیم ...... رویداد دو که 27 آذر 92 رخ داد: پروژه ترک شیشه شیر بود که بالاخره انجام شد. خوردن شیشه شیر نه یک نیاز بلکه یک عادت شدید برای راستین شده بود بخصوص شبها و من واقع...
30 آذر 1392

محرم 92

محرم امسال هم شروع شد و عاشورا و تاسوعای دیگری هم گذشت. روز تاسوعا به امامزاده شاه عبدالعظیم رفتیم. روز عاشورا هم بابا طبق معمول به هیات خودشون رفت و من و راستین هم در مسجد محل خودمون نماز عاشورا رو خوندیم و بعد از کمی عزاداری به خونه برگشتیم و شب هم برای مراسم شام غریبان رفتیم بیرون . اینم چند تا عکس :   بازم راستین میخاد شمع روشن کنه روز عاشورا یه بچه معلول پشت دسته روی ویلچر همراه پدرش حرکت میکرد، سینه میزد و یا ابالفضل می گفت خیلی دلم شکست .از صاحب اینروزها و شبها میخام هیچ بچه ای بیمار نباشه و راستین منم فرزند سالم و صالحی باشه. جمله معروف دکتر شریعتی رو خیلی دوست دارم که میگه: حسین بیشتر از آب تشن...
29 آبان 1392

تولد 2 سالگی راستین

تولد 2 سالگی راستین عزیزم با 2 روز تاخیر روز پنج شنبه 2 آبان با تم کفشدوزکی برگزار شد: تزئینات: کارت دعوت: شکلات های کفشدوزکی: برگه یادگاری: بقیه عکسها رو در ادامه مطلب ببینید میز تنقلات: میز شام:   پسرم که در حین تولد از خستگی لالا کرد: کیک:  راستین و دوستاش(هانا جون و مشکات جون): راستین و کادوهاش: گیفت: زیباترین هدیه زندگی ام تولدت هزاران بار مبارک. آرزو می کنم همیشه از تولدت و به دنیا آمدنت شاد و خوشحال باشی و از زندگی لذت ببری.   ...
15 آبان 1392

یک روز پاییزی در باغ

روز جمعه به باغ تو افجه دعوت بودیم که کلی خوش گذشت و راستین هم حسابی بازی و شیطونی کرد اینم تصاویری از اونروز .البته مهمونی اونروز باعث شد تولد هاناجون رو نتونیم شرکت کنیم ... موقع رفتن در ماشین: ...
11 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجو طلا می باشد