سفر به همدان
از اونجاییکه عروسی عمه جون آقا راستین تو شهر همدان بود دو روز قبل عروسی راهی همدان شدیم و موفق شدیم به گنجنامه بریم تا راستین کمی گردش و بازی کنه .اینم چندتا عکس:
اینم روز عروسی که بالاخره موفق شدم لباسات روتنت کنم البته ایندفعه کفشت رو عوض نکردی و با صندل، کت شلوار پوشیدی
آخی بالاخره شهریور پرکار به خیر و خوشی تموم شد و حالا باید برای تولد راستین جون آماده بشم.
اینروزا دنبال مهد خوب و مناسب برای پسرم می گردم و در حال تحقیق و بررسی و صحبت و از اینجور حرفا هستم تا به امید خدا بعد مهرماه، راستین بره مهد و منم برم سرکار.
امیدوارم یه مهد خوب و مطمئن پیدا کنم تا با خیال راحت بسپارمش چون این 2 سال رو فقط بخاطر راستین و اهمیتی که برای این مسئله قائل بودم سرکار نرفتم و الان دلم میخاد با آرامش خاطر به کار برگردم.
خدایا شکرررررررررررررررر پسرم داره 2 ساله میشه ......... چقدر زمان سریع می گذره
خداجون کمک کن پسرم همیشه سالم و شاد باشه و در آرامش زندگی کنه .این آرزو رو برای همه کودکان دارم.